راه حل، حذف شده، افشاء شده، بیرونی، خارج، خارجی، اشکار، قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن، دور از، بیرون، بیرون از سایر معانی: در فاصله از، خارج از، به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسیار زیاد، به طور بارز، آشکارا، بمراتب، بسیار
ژنده پوش، فقیر و درمانده، مندرس، پاره، نادر، فقیر
1- دارای کفش یا جوراب سوراخ دار (در پاشنه) 2- قراضه، کهنه، مندرس، بدردنخور
[سینما] صحنه های خارجی
[سینما] فیلمبرداری های خارجی
در جستجوی، در پی، مترصد، دنبال (چیزی)
گروه یا حزبی که قدرت در دست ندارد یا شاغل نیست، روانشناسى : برون گروه
[روانپزشکی] برون گروهی. گروه مرکب از کسانی که درون گروه نیستند. ندرتاً they- group هم گفته می شود
با صدای بلند، به طور رسا
نادرست، ناموزون، غلط
ناگهان، بی مقدمه، مثل برق