خصیصه اختیاری سایر معانی: خصیصه اختیاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیادی، زائد، یدکی، بسیار، اضافی، بزرگ، خیلی سایر معانی: بیشین، بیشتر، اضافه، افزودین، دیگر، افزونه، (جمع) اضافات، مخلفات، افزونه ها، افزوده، (پیش از صفت می آید) بسیار، (فیلم سینمایی و غیره) ...
غیر ضروری، غیر واجب، غیر اصلی، بی ذات سایر معانی: غیر اساسی، غیر حیاتی، ناکیاده، بی چیستی [ریاضیات] غیر اساسی، غیر ضروری
غیر ضروری، غیر واجب، بیش از حد لزوم، غیر لازم، نالازم سایر معانی: نابایسته، نبایست [ریاضیات] غیر ضروری، غیر لازم، نابایسته