میگسار، خیس خوری، خیس خوردن، رسوخ کردن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدن، خیساندن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، خیس کردن سایر معانی: (کاملا) خیس کردن، تر کردن، آغاردن، ژفیدن، خیسیدن، آبروت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن سایر معانی: (با چاپلوسی یا چرب زبانی و غیره) استمالت کردن، دل به دست آوردن، نوازش کردن، (درد و غیره) تسک ...
باشکر پوشاندن سایر معانی: شکر پوش کردن، روی داروی تل را باشکر پوشاندن
چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن سایر معانی: ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)
فرایندی برای کاهش یا زدودن سختی آب و خاصیت قلیایی و سیلیس و دیگر آلایندههای آب با استفاده از آهک و سود آهک یا آهک و سدیمآلومینات که ترکیبات نامحلول تشکیل میدهند و این ترکیب ...
واژههای مصوب فرهنگستان