در اینده نزدیک، در ان نزدیکی ها، اب ساحلی سایر معانی: دورترین بخش دریا (که از ساحل دیده می شود)، دریا منظر، دور دریا، (محل) دور از ساحل، کران دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] اسباب کشش
[نساجی] میله پایین گذار چله در ماشین چله پیچی
[نساجی] سیستم داف - سیستم برداشت محصول از ماشین
[نساجی] جدا کردن غلتک حاوی پارچه از ماشین بافندگی - برداشت توپ پارچه از ماشین طاق پیچ
ریشخند کنان، بااستهزا
آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور
استهزاء امیز سایر معانی: تمسخرآمیز، مسخره آمیز، استهزا آمیز
قتل، ادمکشی سایر معانی: آدمکشی، قتل نفس [بهداشت] آدمکشی
حتمی، قریب الوقوع سایر معانی: (خطر یا بدبیاری یا شکست و غیره) قریب الوقوع، زودآیند، در راه، نزدیک
طعنه امیز، کنایه دار، طعنهای سایر معانی: طعنه آمیز، گواژه آمیز، تفشه آمیز، تفش آمیز (رجوع شود به: irony)، اهل طنز و طعنه، گواژه گر، تفشه گر (ironical هم می گویند)، طعنه زن
زنندگى، تندى