متجاوز، متخلف، خلافکار، تخطی کننده سایر معانی: متخلف، تخطی کننده، متجاوز [حقوق] متخلف، مقصر، مجرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرم سابقهدار [علوم نظامی] فردی که بیوقفه و به دفعات در مدتزمانی طولانی قانون را نقض میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
مجرم باراول [علوم نظامی] شخصی که برای اولین بار محکوم به نقض قانون میشود
مجرم جنسی [حقوق] شخصی که متهم به اعمال جنسی غیرقانونی، بهویژه با کودکان است
جانی، گناهکار، بزهکار، جنایت کار، عقربک سایر معانی: (حقوق) تبهکار، مجرم، (کسی که مرتکب جرم عمده می شود) جنایتکار (criminal هم می گویند)، (مهجور) آدم بدجنس، رذل، (پزشکی) تورم و چرک کردگی گوشه ...
جواب گو، مطابق، واکنشدار سایر معانی: پاسخگو، جواب دهنده، پاسخ دهنده، موافق [حقوق] خوانده، مدعی علیه [آمار] پاسخگو