معنی

جانی، گناهکار، بزهکار، جنایت کار، عقربک
سایر معانی: (حقوق) تبهکار، مجرم، (کسی که مرتکب جرم عمده می شود) جنایتکار (criminal هم می گویند)، (مهجور) آدم بدجنس، رذل، (پزشکی) تورم و چرک کردگی گوشه ی ناخن، کژدمک
[حقوق] مجرم، بزهکار

دیکشنری

جنایتکار
اسم
criminal, felon, desperado, jailbird, malefactorجنایت کار
sinner, felonگناهکار
criminal, felon, convict, bane, highbinder, malefactorجانی
criminal, felon, sinnerبزهکار
gnomon, felon, pointer, watch handعقربک

ترجمه آنلاین

جنایتکار

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.