respondent
معنی
جواب گو، مطابق، واکنشدار
سایر معانی: پاسخگو، جواب دهنده، پاسخ دهنده، موافق
[حقوق] خوانده، مدعی علیه
[آمار] پاسخگو
سایر معانی: پاسخگو، جواب دهنده، پاسخ دهنده، موافق
[حقوق] خوانده، مدعی علیه
[آمار] پاسخگو
دیکشنری
پاسخ دهنده
اسم
respondent, responder, undertaker, undertakingجواب گو
صفت
matching, according, conforming, relevant, similar, respondentمطابق
reactive, respondentواکنشدار
ترجمه آنلاین
پاسخ دهنده