[ریاضیات] فردالفرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون شک، حتما، هر طور شده
کودن، خرف، کند ذهن، گیج، نادان
نازپرورده کردن، نوازش کردن، نیم پز کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن سایر معانی: (در آب گرم ولی نه آب جوش) آب پزکردن، تخم مرغ را آب پز کردن
کتان صحرایی، لرزیدن، تلو تلو خوردن سایر معانی: (به ویژه در اثر پیری) لرزیدن، رعشه داشتن، (گیاه شناسی) سس، کتان دریایی (cuscuta از خانواده ی نیلوفر که گیاهان انگلی هستند)
بی شاخه، سست، شکسته سایر معانی: (درختی که به خاطر کهنسالی برخی شاخه ها و تاج خود را از دست داده است) درخت کهن، علیل
هستۀ زوج ـ فرد [فیزیک] هستهای با پروتونهای زوج و نوترونهای فرد یا برعکس
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] خاک بکر
(در مسابقه و غیره) اوانس دادن، فرجه دادن
(زننده) ملعون، لعنت شده، لعنتی (goddamn و goddam هم می نویسند)
الهه، ربهالنوع سایر معانی: خدای زن
خصیل، قصیل