بررسی اقیانوسشناختی [اقیانوسشناسی] بررسی شرایط اقیانوسی باتوجهبه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی و زمینشناختی و زیستشناختی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ردیاب اقیانوسی [اقیانوسشناسی] جسمی خارجی که بهطور طبیعی یا مصنوعی در اقیانوس رها میشود و از طریق اندازهگیری توزیع مکانی آن در آینده، میتوان حرکت آبه ...
شناور اقیانوسشناسی [اقیانوسشناسی] ← کشتی اقیانوسشناسی
تفنگدار دریایی، بحری، وابسته به دریانوردی، دریایی سایر معانی: وابسته به دریا و اقیانوس، دریازی، آبزی، دریازاد، وابسته به دریانوردی و کشتیرانی، برای مصرف یا کاربرد در دریا، (امریکا) تفنگ دار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریایی، اقیانوسی، مربوط به دریا یاخلیج، مسلط بر دریا سایر معانی: بحری
ناحیهای در نزدیکی استوای جغرافیایی که در آن دمای آب بیشینه است [اقیانوسشناسی]
بررسی شرایط اقیانوسی باتوجهبه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی و زمینشناختی و زیستشناختی [اقیانوسشناسی]
بازنمایی نظری محیط بعضی از دریا برای مرتبط کردن ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی و زمینشناختی و زیستشناختی [اقیانوسشناسی]