جمله ی معترضه، گفته یا اظهار اتفاقی یا ضمنی، بیان ضمنی و تصادفی [حقوق] اظهارات جنبی قاضی که لزومأ ارتباطی به دعوی یا تأثیری در حکم صادره ندارد، مقدمات حکم، نظر طردأ للباب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسیکه در گذشت های تازه را باشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
کسیکه در گذشت های تازه را با شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
اگهی در گذشت، وابسته به وفات سایر معانی: آگهی درگذشت، اعلان فوت (در روزنامه و معمولا همراه با شرح مختصر زندگی)
نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی سایر معانی: بی امانتی (واروی: probity)
[آمار] پروبیت چندمتغیّره
[ریاضیات] جستجو های مشاهده شده
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط [ریاضیات] جستجو، آزمایش [آمار] پروبیت
پاکدامنی، راستی، پیروی دقیق از اصول سایر معانی: درستی، امانت، درستکاری [حقوق] درستی، راستی، راست گویی
سهلَپویسان [جانورشناسی] ردهای منقرضشده از سهلَپریختوندان که اسکلت خارجی آنها کیتینی و در برخی قسمتها کلسیم کربناتی است؛ سر آنها یک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سهلَپریختوندان [جانورشناسی] زیرشاخهای از بندپاتباران که اعضای بدن آنها دارای سه لَپ طولی و سروسینه و شکم و یک جفت شاخک (antenna) و ضمایم دورشاخهای (biramu ...
[کوه نوردی] غارزیان