بدهیچکس رانخواهید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با استعداد، زیرک، زرنگ، چابک، معقول، با هوش، ناقلا، با خرد سایر معانی: گر بز، رند، زبر دست، بشول، هژیر، چست، زبل، مرد رند، نیرنگ باز، زرنگ (با تداعی منفی)، آب زیر کاه، رندانه، ماهرانه، زبردس ...
بی حالت، بی احساس، ناگویا، بی بیان، قیافه ناگویا
هیچ کس سایر معانی: هیچ نفر
عدم، چیز غیر موجود، چیز وهمی و خیالی سایر معانی: (چیزی که فقط در فکر و تخیل وجود دارد) خیال، توهم، وهم، نهازش، گمانش، آدم هیچ کاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور، ناهستی، عدم وجود، نیستی، جی ...
(عامیانه) کوچک، بی اهمیت، فسقلی، چلغوز، کوچول موچول، نارنجکی که صدای ان مانندkaeuqs-pip بگوش میرسد