انسان جایزالخطا است، همه کس اشتباه می کند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهیچکس رانخواهید
با استعداد، زیرک، زرنگ، چابک، معقول، با هوش، ناقلا، با خرد سایر معانی: گر بز، رند، زبر دست، بشول، هژیر، چست، زبل، مرد رند، نیرنگ باز، زرنگ (با تداعی منفی)، آب زیر کاه، رندانه، ماهرانه، زبردس ...
قیافه خشک و بی روح، قیافه خشک و بی روح داشتن سایر معانی: با قیافه گیری، با قیافه ی ساختگی، (برای پنهان سازی شوخی وغیره قیافه ی جدی گرفتن) قیافه گرفتن، (چهره - عمدا) بی حالت یا بی بیان شدن یا ...
بی حالت، بی احساس، ناگویا، بی بیان، قیافه ناگویا
هیچ کس سایر معانی: هیچ نفر
هیچ، ابدا، بهیچ وجه، هیچ یک، هیچ کدام، اصلا، نه سایر معانی: هیچکس، کسی (جز)، (با فعل جمع) کسی، چیزی، به هیچ وجه، به هیچ صورت، (قدیمی) بدون، بی -، (کلیسای کاتولیک) دعای بعد از ظهر، نیایش پنجم ...
عدم، چیز غیر موجود، چیز وهمی و خیالی سایر معانی: (چیزی که فقط در فکر و تخیل وجود دارد) خیال، توهم، وهم، نهازش، گمانش، آدم هیچ کاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور، ناهستی، عدم وجود، نیستی، جی ...
صفر، نیستی، هیچ، ابدا سایر معانی: هیچی، بی اهمیت، ناچیز، اصلا نه، آدم بی ارزش، آدم بی اهمیت، نهستی، بی ارزش [ریاضیات] هیچ، صفر
(عامیانه) کوچک، بی اهمیت، فسقلی، چلغوز، کوچول موچول، نارنجکی که صدای ان مانندkaeuqs-pip بگوش میرسد