nonentity
معنی
عدم، چیز غیر موجود، چیز وهمی و خیالی
سایر معانی: (چیزی که فقط در فکر و تخیل وجود دارد) خیال، توهم، وهم، نهازش، گمانش، آدم هیچ کاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور، ناهستی، عدم وجود، نیستی، جیز وهمی و خیالی
سایر معانی: (چیزی که فقط در فکر و تخیل وجود دارد) خیال، توهم، وهم، نهازش، گمانش، آدم هیچ کاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور، ناهستی، عدم وجود، نیستی، جیز وهمی و خیالی
دیکشنری
غیرقانونی
اسم
lack, absence, loss, deficiency, shortage, nonentityعدم
nonentityچیز غیر موجود
nonentityچیز وهمی و خیالی
ترجمه آنلاین
عدم وجود