بطور زننده یا طعنه آمیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خون سردی، سرد، خنک، خونسرد، خنک ساختن، چاییدن، خنک کردن، سرد کردن، ارام کردن سایر معانی: خنک (سردی خوشایند)، تگرگی، چاییده، (جامه و پتو و غیره) سرد، آرام، خوددار، مهارشده، (خودمانی) بی تفاوت ...
مضیقه، اندک، نیشگون، موقعیت باریک، جآنشین، تنگنا، قاپیدن، نیشگون گرفتن سایر معانی: نشگنج، (میان دو چیز سخت) فشردن، (قیچی و گاز انبر و غیره) گاز گرفتن، (وضع) فوق العاده، ابر روال، (وضع) اضطرا ...