دریا نورد، کشتیران، هدایتگر سایر معانی: ناوبر، افسر راه، رهیاب، کاشف [کامپیوتر] مرور گر وب که netscape آن را ارائه کرده و غالباً به netscape معروف است .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ناوبر خودکار سیستم ناوبری که مجهز به وسایلی برای تزویج حسگرهای لختی یا سایر حسگرها به سیستم کنترل وسیله ی نقلیه است .
[برق و الکترونیک] ناوبر راداری شخص آشنا به ناوبری راداری .
هوانورد سایر معانی: خلبان، پروازگر
در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو سایر معانی: (شخص یا چیزی که پرواز می کند) پرنده، خلبان، پروازگر، (ترن و اتوبوس و غیره) تندرو، سریع السیر، (در پلکان سر ...
فنجان، جک زدن، سرزنش کردن سایر معانی: (در اصل) پسر، مرد، آدم (برای تاکید به کار می رود)، (ورق بازی) سرباز (knave هم می گویند)، (اتومبیل و غیره) جک، هر وسیله ی بلند کردن (در فواصل کم)، درشت، ...
خلبان، رهبر، لیدر، پیلوت، خلبان هواپیما، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی، ازمایشی، رهبری کردن، راندن، خلبانی کردن سایر معانی: وابسته به خلبانی، (هواپیما و فضاناو) ران ...
نرمافزاری کارخواه که صفحههای وب را نمایش میدهد [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان