مخدر [پزشکی] 1. دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت میشود و درد را تسکین میدهد|||2. ویژگی دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت میشود و درد را تسکین میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مواد مخدره، مسکن، منوم، مخدر، مربوط بهمواد مخدره سایر معانی: ماده ی مخدر (مثلا تریاک و مرفین و هرویین و غیره)، هر چیزی که کرخ یا سست می کند، آرام کننده، تخدیر کننده، سستگر، کرخ ساز [شیمی] ما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانشناسى : داروهاى مخدر
معتادان گمنام [اعتیاد] گروهی خودیار متشکل از معتادان که با برنامهای دوازدهقدمی درمان میشوند|||اختـ . مُگ NA
(ماده یا دارو) توهم انگیز، نهازش زا
دارو، دارویی، وابسته به داروسازی سایر معانی: دارویی (pharmaceutic هم می گویند)، وابسته به داروسازی و داروسازان، دوا [آمار] داروسازی
خواب الود، منوم، کرخت، داروی خواباور سایر معانی: خواب آور (soporiferous هم می گویند)، وابسته به خواب و خواب آلود بودن، خوابی، نومی
گروهی خودیار متشکل از معتادان که با برنامهای دوازدهقدمی درمان میشوند|||اختـ . مُگ NA [روانشناسی]