ارتفاع نصب [نجوم] فاصلۀ نقطۀ نصب چراغ از سطح زمین
واژههای مصوب فرهنگستان
پایه، ارایش، اسباب علوم نظامى : لوازم نصب شده روى وسیله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] برجک واگرا
قاب، اسکلت، چهارچوب، قاعده، چارچوب، سفت کاری، ساختمان، بدن، تنه، بیان کردن، تنظیم کردن، قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن سایر معانی: بدنه، استخوان بندی (ساختمان و پل و غیره)، هیکل، اندام، پ ...
خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود، طالع، بالا رونده، متصاعد سایر معانی: در حال رشد، بالغ شونده، (عامیانه) نزدیک به، رجوع شود به: rise، خیزگر، خیزنده، سربالا، (نجوم) رجوع شود به: ascen ...
سر بالایی، جاده سربالا، دشوار سایر معانی: به طرف قله ی تپه، فرازسوی، در بلندی، (در جای) بلند، مرتفع، سخت، شاق، مشکل، سر بالایی [عمران و معماری] سربالایی - سربالا [زمین شناسی] سر بالایی، سربا ...
نوعی پایۀ نصب در دستگاهها که دربردارندۀ مواد لاستیکی کشسان یا فنر است تا از انتقال حرکت یا لرزش دستگاه به محل نصب دستگاه جلوگیری کند [علوم نظامی] ...
قطعهای فلزی که سپر با آن به بدنه یا شاسی خودرو متصل میشود [قطعات و اجزای خودرو]