معنی

پایه، ارایش، اسباب علوم نظامى : لوازم نصب شده روى وسیله

دیکشنری

پایه ها
اسم
base, grade, basis, foundation, stand, groundپایه
arrangement, embellishment, array, ornament, formation, toiletارایش
rigging, rig, furniture, gadget, instrument, gizmoاسباب

ترجمه آنلاین

نصب

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.