مرضی [پزشکی] مربوط یا منسوب به بیماری
واژههای مصوب فرهنگستان
چاقی بیمارگونه [تغذیه] حالتی از چاقی که در آن وزن بدن صددرصد بیش از وزن مطلوب است
تیرگی، ملالت، افسردگی، تاریکی، دل تنگی، تاریک کردن، تیره کردن، کش رفتن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن، افسرده شدن سایر معانی: کم نوری، مز گه، آدرنگ، نژندی، گرفتگی، ابهام، اندوه، نومیدی، ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شنیع، زشت، زننده، مخوف، ترسناک، مهیب، عنیف، وقیح، سهمگین سایر معانی: کریه، شبست، بدمنظر، بدسیما، (از شدت زشتی) وحشت انگیز
هیولا سایر معانی: (به طور نابهنجار) بزرگ، ستهم، عظیم، سترک، غول آسا، غول پیکر، ژنده، مهیب، هیولا مانند، هولناک، سهمگین، وحشت انگیز، شبست، شیطانی، اهریمنی، ددمنش، ددمنشانه، بسیاربد، دیو سیرت، ...
بدبین، وابسته به بدبینی سایر معانی: بدبینانه [حسابداری] بدبینانه [صنعت] بدبینانه [ریاضیات] بدبینانه، بدبینی
سمی، زهردار، سم دار سایر معانی: دارای سم، زهرین، زهر آگین، زهر آلود، (مجازی) مسموم کننده، زهرآمیز، زیانبار، مخرب
زهر، سم، سمی، مسموم کننده، مسموم، داروی سمی سایر معانی: عامل مسموم کننده
خیالی، مریض، مریض، خیالی، علیل، وسواسی سایر معانی: ناخوش، ناتندرست، انگشتال، دچار وسواس سلامتی، بیمار خیالی، پندار بیمار، valetudinary مری، کسیکه نسبت به سلامتی و تندرستی خود وسواسی است ...
کسالت و ناخوشی ناشی از بیماری یا به دنبال آن [پزشکی]
مربوط یا منسوب به بیماری [پزشکی]
← کالبدشناسی آسیبشناختی [علوم تشریحی]