هیولا سایر معانی: (به طور نابهنجار) بزرگ، ستهم، عظیم، سترک، غول آسا، غول پیکر، ژنده، مهیب، هیولا مانند، هولناک، سهمگین، وحشت انگیز، شبست، شیطانی، اهریمنی، ددمنش، ددمنشانه، بسیاربد، دیو سیرت، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطور شگفت انگیز یا خارق العاده، هیولاوار، با شرارت یا بیرحمی زیاد
بی رحم، سفاک، با شرارت بی پایان، سبع، ژیان، ستمگر سایر معانی: (بسیار) ظالم، بسیار بد، نا خوشایند، زننده
خشونت، قساوت، بی رحمی، سبعیت سایر معانی: شناعت، پرستمی، ستم بسیار، عمل شنیع، کار قساوت آمیز
بیگانه، وحشی، غیر مصطلح، بی تربیت سایر معانی: (در اصل) بیگانه (غیر یونانی، غیر رومی، غیر مسیحی)، عجمی، بربری، بی تمدن، سنگدل، بی رحم، ستمکار، ظالم، بی فرهنگ، بی معرفت، خشن و نفهم، (از نظر صد ...
بی رحم، ستمگر، بی عاطفه، ظالمانه، ظالم، بیدادگر، ستمکار سایر معانی: سنگدل، مردم آزار، بی رحمانه، سنگدلانه، ستمگرانه، ستم آمیز، دردآور، رنج آور، مشقت بار
وابسته به غول های یک چشم (رجوع شود به: cyclops)، غولآسا، سترک، سهمگین، بزرگ
بسیار سخت، از جان گذشته، ناامید، بسیار بد، بی امید، بی چاره، فرومانده سایر معانی: نومیدانه، از روی استیصال، از روی ناچاری، از روی ناگزیری، از روی درماندگی، مذبوحانه، نومید کننده، یاس آور، دس ...
مکروه، فرومایه، نفرت انگیز، بسیار بد، کریه سایر معانی: بیزار کننده، بیزارگر، آریغ انگیز، منزجر کننده
شیطانی، اهریمنی سایر معانی: وابسته به شیاطین و عفریت ها، بدجنس، بدذات، شیطان خو، بدسرشت، بدسگال، بدجنسانه (diabolical هم می گویند)
ستبر، پیلی، پیل مانند، پیلسان، کلان، بد هیکل سایر معانی: وابسته به فیل، فیلی، پیل پیکر، غول پیکر، عظیم الجثه
زشت، مکروه، نفرت انگیز سایر معانی: جنس بد، گند، بنجل، بد، واخورده، تنفرانگیز، بیزارکننده، ملعون