desperate
معنی
بسیار سخت، از جان گذشته، ناامید، بسیار بد، بی امید، بی چاره، فرومانده
سایر معانی: نومیدانه، از روی استیصال، از روی ناچاری، از روی ناگزیری، از روی درماندگی، مذبوحانه، نومید کننده، یاس آور، دست از جان شسته، خطرناک، شدیدا نیازمند یا متمایل، تشنه ی چیزی، وخیم، یاس انگیز، نومیدگر، حاد، مبرم، نا امیدوار، مایوس
سایر معانی: نومیدانه، از روی استیصال، از روی ناچاری، از روی ناگزیری، از روی درماندگی، مذبوحانه، نومید کننده، یاس آور، دست از جان شسته، خطرناک، شدیدا نیازمند یا متمایل، تشنه ی چیزی، وخیم، یاس انگیز، نومیدگر، حاد، مبرم، نا امیدوار، مایوس
دیکشنری
مستاصل
صفت
desperate, desperadoاز جان گذشته
desperate, disappointedناامید
crucial, desperateبسیار سخت
terrible, devilish, detestable, desperateبسیار بد
desperateبی امید
hapless, poor, forlorn, helpless, incurable, desperateبی چاره
helpless, desperate, distressed, poor, wearyفرومانده
ترجمه آنلاین
ناامید
مترادف
atrocious ، audacious ، bold ، careless ، dangerous ، daring ، death defying ، determined ، devil may care ، foolhardy ، frantic ، frenzied ، furious ، hasty ، hazardous ، headlong ، headstrong ، heinous ، impetuous ، incautious ، madcap ، monstrous ، precipitate ، rash ، risky ، scandalous ، shocking ، venturesome ، violent ، wild