صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تابع نانزولی، تابع یکنوای صعودی
[آمار] نسبت درستنمایی یکنوا
[ریاضیات] دستگاه یکنوای مجموعه ها
[آمار] هم یکنوا
[زمین شناسی] به طور تصادفی یکنوا [آمار] به طور تصادفی یکنوا
[ریاضیات] تابع اکیدا یکنوای صعودی
خسته کننده، یک نواخت سایر معانی: تک نواخت، بی تنوع، ملالت آور، عاری از چند گونگی، یکدست
یک نواختی، بی تنوعی