حرامزاده، جازده سایر معانی: فرزند نامشروع، ناپاکزاده، سندره، از جنس بد، وازده، پست، نامرغوب، تقلبی، بدل، کاذب، ناجور، بدقواره، لکنته، (خودمانی - ناپسند - حاکی از تنفر یا خشم و حتی علاقه) ای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط، دو رگه، گیاه پیوندی، جانور دورگه، پیوندی سایر معانی: (جانور شناسی - گیاه شناسی) دورگه، آمیزتبار، دگرگشنگیری شده، (هرچیز که منشا آن چندتایی باشد یا اجزای آن یکجور نباشند) مختلط، چندگان ...
(امریکا - خودمانی)، آدم احمق، کله خر، سگ کوچه