وزارت [علوم سیاسی و روابط بینالملل] محل استقرار نهاد وزارت |||متـ . وزارتخانه
واژههای مصوب فرهنگستان
وزارت دارایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزارت دادگستری
وزارت جنگ
[عمران و معماری] وزارت حمل و نقل - وزارت راه و ترابری
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مدد کار، معونت، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: همدستی، همیاری، معاضدت، ور دست، معاون، دستیار، پیشکار، وسیله ی ...
دیوان سالاری، تاسیسات اداری، حکومت اداری، کاغذ پرانی، مجموع گماشتگان دولتی، مقرراتی واهل کاغذ بازی، رعایت تشریفات اداری بحد افراط سایر معانی: (تداعی منفی) دیوان سالاری، کاغذبازی، مقررات خشک ...
ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت سایر معانی: (موسیقی) تنظیم برای ارکستر، سازآرایی، (به ابزار به ویژه ابزار علمی مجهز کردن یا به کار بردن ابزار) ابزار سازی، ابزارگری، ابزار آمایی، ا ...
وظایف و کار و دورۀ مسئولیت یک وزیر [علوم سیاسی و روابط بینالملل]