instrumentation
/ˌɪnstrəˌmenˈteɪʃn̩/

معنی

ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت
سایر معانی: (موسیقی) تنظیم برای ارکستر، سازآرایی، (به ابزار به ویژه ابزار علمی مجهز کردن یا به کار بردن ابزار) ابزار سازی، ابزارگری، ابزار آمایی، ابزار آرایی، (مجموع ابزار یا آلات یا سازهای موسیقی که در هر مورد به کار گرفته می شود) ابزارگان، سازها
[کامپیوتر] کاربرد وسائل سنجش
[برق و الکترونیک] تجهیز، ابزار دقیق
[زمین شناسی] رفتارنگاری، تجهیز کردن، کاربرد وسائل سنجش
[معدن] ابزاربندی (مکانیک سنگ)

دیکشنری

ابزار دقیق
اسم
tool, gadget, instrumentation, gizmo, implement, doodadابزار
instrumentationترتیب اهنگ
instrumentationتنظیم اهنگ
instrumentationاستعمال الت

ترجمه آنلاین

ابزار دقیق

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.