پسماند بازیافتنی مخلوط [مهندسی محیط زیست و انرژی] مخلوطی از مواد بازیافتنی مختلف|||متـ . بازیافتنی مخلوط
واژههای مصوب فرهنگستان
متحد سایر معانی: معمارى : جامع روانشناسى : یکپارچه [برق و الکترونیک] مجتمع [برق و الکترونیک] مدار مجتمع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو سایر معانی: (زیست شناسی) روگشته، تو پیچیده، درون پیچ، پیچیده، ظریف و مدغم، (ریاضی) گسترنده، خط مماسی، ان و لوت، غام، پیچیده شدن، پیچدار شدن [زمین شناسی] پ ...