مهربان، ملایم، خوش مزاج، معتدل سایر معانی: خفیف، کم، سبک، آرام، میانه گرای، سست [مهندسی گاز] ملایم، نرم، معتدل [نساجی] نرم - ملایم - لطیف [آب و خاک] ملایم، کم، معتدل ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] شیب آرام - شیب ملایم [آب و خاک] شیب ملایم
[نساجی] کناره گیر غلتکی خاردار
ملایم سایر معانی: به طور خفیف، به طور مختصر، کم، کمی، با ملایمت، به طور آرام، با متانت، بنرمی، بطور ملایم، بملایمت
[سینما] کمدی بسیار ملایم
سفیدک کرکی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] نوعی سفیدک که در آن قارچ بهصورت پوششی کرکمانند در سطح گیاه ظاهر میشود و ممکن است سفید یا خاکستری یا صورتی یا بنفش باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(بیماری گیاهی) سفیدک کرکی (که توسط قارچ های تیره ی peronosporaceae ایجاد می شود)
(گیاه شناسی)، سفیدک گردی، سفیدک آردی (قارچ های راسته ی erysiphales که آفت گیاهان هستند)
مهربان، دلپذیر، شیرین سایر معانی: خوش طینت، رفیق دوست، دوستانه، (مهجور) دوست داشتنی، دلفریب، دوست داشتنی
مهربان، خوش خیم، بی خطر، ملایم، لطیف سایر معانی: (پزشکی) خوش خیم (مخالف: بدخیم malignant)، خوش طینت، بی آزار، طب خوش خیم [علوم دامی] نذاشتن تاثیرات مضر
زنگار، افت، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، پژمردن سایر معانی: بیماری گیاهی (در اثر خاک یا هوا یا انگل یا حشرات)، آفت، آسیب، بلا، تباهی، زنگ زدگی (گیاه)، کپک یا شپشک زدگی، آفت زده کردن، (گیاه ...
ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، ساکت، ارام، خاطر جمع، ملایم، ساکن، اسوده، ساکت کردن، فرو نشاندن، ارام کردن سایر معانی: (در مورد هوا و دریا) آرام، بی باد، (در مورد اشخاص و صدا) آرام، متین، ...