نقاشی سایه روشن کردن، قلم زنی بطور سایه روشن سایر معانی: (در قلمزنی بر مس یا پولاد و غیره) سایه روشن، تصویری که با کلیشه ی سایه روشن چاپ شده است، mezzotinto قلم زنی بطور سایه روشن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کندهکاری کردن در، گراور کردن سایر معانی: حک کردن، کنده کاری کردن، گودنگاری کردن، کندن (روی چیزی)، (عمیقا) تحت تاثیر قرار دادن، (در خاطره و غ ...
قلم زنی سایر معانی: نقش اندازی، حکاکی، کنده کاری، (صفحه یا هر چیز حکاکی شده) نقش افکنه، کنده کاری شده [شیمی] حک کردن (با اسید) [عمران و معماری] کنده کاری [برق و الکترونیک] زدایش حذف بخشهای ن ...