ضمنا، در ضمن، ضمائم، در این ضمن، در اثناء، در خلال سایر معانی: در این مدت، در این فاصله، در این اثنا (meanwhile هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضمنا
فاصله، بادخور، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده سایر معانی: (هر چیزی که در فاصله ی زمانی میان دو رویداد و غیره اجرا شود یا اتفاق بیفتد) انتراکت، میان دوره، (در اصل) نمایش کوتاه و شوخ که ...
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال سایر معانی: (فضا یا فاصله ی میان دو چیز) فاصله، میان جا، دورنای، (فاصله ی زمانی میان دو چیز به ویژه دو چیز همانند) وقفه، میانگاه، میان زمان، مکث، (فا ...