شگفت انگیز، عجیب، متحیر کننده سایر معانی: متحیر کننده، شگفت انگیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
خیالی، خیال اندیش، خواب مانند، رویایی، خواب الود سایر معانی: خیال انگیز، رویاآمیز، اهل خواب و خیال، خیال باف، خیال پرور، مهبم، گنگ، (چشم) خمار، ملایم و خوشایند
بطورخیلی خوب، بسیارخوب، بطورعالی یاپسندیده
شگفت اور، افسانهای، افسانهوار سایر معانی: (عامیانه) خیلی خوب، عالی، محشر، معرکه، افسانه مانند، داستانگونه، داستانی، دستان، شگفت انگیز، باور نکردنی، اعجاب آور، محیرالعقول، مجهول
گره دار، پیچ دار
شگفت انگیز، پیدا، محسوس، فوق العاده، پدیدهای، حادثهای سایر معانی: وابسته به پدیده، مادی، خارق العاده، ابر روال، فرجود، چشمگیر، عظیم، عارضی، عرضی
غیر طبیعی، مافوق طبیعی سایر معانی: فوق العاده، استثنایی، ابر روال، غیر عادی
زیبا سایر معانی: زیبا
مریی، مطبوع نظر، مورد نظر سایر معانی: خوش منظر، خوش منظره، مقبول
لیره استرلینگ، دارای عهیار قانونی، ظاهر وباطن یکی، واقعی، تمام عیار سایر معانی: ممتاز، عالی، ناب، ارزشمند، بی غل و غش، (سابقا) سکه ی نقره ی انگلیسی، نقره ی استرلینگ، نقره ی تمام عیار، نقره ی ...
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نا معلوم، غریبه، نا شناس، نااشنا سایر معانی: بیواره، شگفت، شگرف، شگفت انگیز، عجیب و غریب، افد، برون مرزی، تازه، ناآشنا، نامانوس، تودار، خ ...