phenomenal
معنی
شگفت انگیز، پیدا، محسوس، فوق العاده، پدیدهای، حادثهای
سایر معانی: وابسته به پدیده، مادی، خارق العاده، ابر روال، فرجود، چشمگیر، عظیم، عارضی، عرضی
سایر معانی: وابسته به پدیده، مادی، خارق العاده، ابر روال، فرجود، چشمگیر، عظیم، عارضی، عرضی
دیکشنری
فوقالعاده
صفت
extraordinary, terrific, phenomenal, supernatural, singular, inestimableفوق العاده
amazing, wonderful, phenomenal, stupendousشگفت انگیز
tangible, sensible, perceptible, appreciable, phenomenalمحسوس
phenomenalپدیدهای
phenomenalحادثهای
visible, evident, phenomenal, apparent, clear, transparentپیدا
ترجمه آنلاین
فوق العاده
مترادف
extraordinary ، fantastic ، marvelous ، miraculous ، outstanding ، preternatural ، prodigious ، rare ، remarkable ، sensational ، singular ، substantial ، uncommon ، unique ، unparalleled ، unusual ، unwonted ، wondrous