(از طریق ازدواج) پیوستن به
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوباره عروسی کردن، تجدید فراش کردن
اعلام، ورق را رو کردن سایر معانی: رو کردن یا اعلام کردن ورق، (در برخی بازی های ورق) کارت اعلام کردن، ورق رو کردن (برای محاسبه ی امتیاز)، آمیختن، مخلوط کردن، ورق بازی ورق را رو کردن ...
متحد کردن، وصلت دادن، بهم پیوستن، ترکیب کردن، یکی کردن، متفق کردن سایر معانی: متحد کردن یا شدن، به هم پیوستن، یکی کردن یا شدن، هم پیوند کردن یا شدن، یگانستن، متصل کردن یا شدن، وصل کردن یا شد ...