unite
معنی
سایر معانی: متحد کردن یا شدن، به هم پیوستن، یکی کردن یا شدن، هم پیوند کردن یا شدن، یگانستن، متصل کردن یا شدن، وصل کردن یا شدن، جفت شدن یا کردن، همبسته کردن یا شدن، جوش خوردن، ازدواج کردن، وصلت کردن، به عقد هم درآوردن یا در آمدن، همگام شدن، متفقا عمل کردن، (سابقا - سکه ی طلای انگلیسی برابر با 20 شیلینگ) یونیت، بهم پیوست، سکه قدیم انگلیسی
[ریاضیات] متحد شدن، متحد کردن، متفق کردن