فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر [حقوق] فرمان، حکم، امریه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعلامیه، اعلان، اگهی، بیانیه، انتشار، ابلاغیه سایر معانی: عمل اعلام کردن، اعلام، جار [حقوق] اعلام، اعلان، اعلامیه، بیانیه
اعلامیه رسمی، اظهار عقیده رسمی، صدور رای سایر معانی: اظهار نظر، داوری، حکم، اعلامیه، بیانیه، دستور، گفته
شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه سایر معانی: اظهاریه، فرزامان، (بانکداری و غیره) ریزحساب، صورتحساب، گزارش (موجودی و غیره)، گزاره [کام ...