بدتر کردن، تلخ کردن، ناگوار کردن سایر معانی: تلخکام کردن، (دشمنی و غیره) تشدید کردن، بر تلخی چیزی افزودن، تل کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الوده کردن، زهرالود کردن، رهراگین کردن ، مشوب کردن سایر معانی: (مجازی) کین مند کردن، کین آگین کردن، تلخ کام کردن، (مجازی) مسموم کردن، زهرین کردن، زهردار کردن، سم در چیزی (یا روی چیزی) قرار د ...