فریفتن، اسیر کردن سایر معانی: شیفتن، دل فریفتن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مفتون کردن، اسیر عشق کردن، افسون کردن، (در اصل) اسیر کردن، دستگیر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) نیاز مبرم یا خواسته ی شدیدی را اقناع کردن، برآوردن، به هدف خوردن
کفایت کردن، کافی بودن، بس بودن، بسنده بودن سایر معانی: بسند کردن [ریاضیات] کافی بودن