گوشت ساندویچی (مانند کالباس و ژامبون)، گوشت پخته و آماده، گوشت پیش آماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رستوران ویژه ی خوراک های سبک، رستورانی که غذاهای مختصر واماده دارد
[زمین شناسی] کلوخه اصطلاحی برای مصالح ساختمانی بی شکل و نامنظم در شرق انگلستان.
(معمولا با تداعی منفی) هرچیز رایگان، مفت و مجانی (ولی دارای عواقب)
(خودمانی) خل، دیوانه، چل
پریشان خیال سایر معانی: منتزع، جدا شده، مجزا شده، برآهیخته، مختصر
(خودمانی) خل، غیرعادی، پراشتیاق
ناهار خوردن، شام خوردن، شام دادن سایر معانی: غذا خوردن، (با خوراک) پذیرایی کردن، (مهجور) شام
بی پروا، غافل سایر معانی: بی اعتنا، بی توجه، حرف نشنو
بی دقت، غافل، بی توجه، بی اعتنا سایر معانی: سربه هوا، فراموشکار
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل، مهمانی دادن یارفتن سایر معانی: هنگان، گروه، هیات، اکیپ، (عمل یا طرح و غیره) شرکت کننده، همباز، طر ...
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن سایر معانی: بالاآوردن، وامیدن، استفراغ کردن، طب برگشتن