ولگرد، بددهنی کردن سایر معانی: آدم بددهن، رذل، لات، ارقه، ناکس، بدذات، (در اصل) دون ترین نوکران خانه که کارشان توجه از دیگ ها و ظروف سیاه بود، هرزه، بداخلاق، بددهن، ادم هرزه، فحاشی کردن به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طبقه پست وپایین اجتماع، طبقه سوم سایر معانی: (طبقه ی اجتماعی که زیر طبقه ی متوسط قرار دارد) طبقه ی پایین، طبقه ی کارگر، کارگر جماعت [ریاضیات] طبقه ی پایین
اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن سایر معانی: عیاش، شوخ، خوشگذران، ( ...