پر حرف، وراج سایر معانی: علاقمند به گپ زنی، پر چانه، (سخن یا نوشتار) خودمانی، غیر رسمی و دوستانه، خوش صحبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرحرف، وراج، یاوه گوی، زیاده سخن، زیاده سخن a gabby colleague یک همکار روده دراز
لا قید، سلیس، روان، لیز، چرب زبان، زبان دار سایر معانی: (تداعی منفی) چرب زبان، (به طور غیرمخلصانه) سلیس و روان، چرب گفتار، کارنگ، زبان باز، (کلام) چرب و نرم، (سخن) پوچ، سطحی، توخالی ...
داراى سخن زائد
اطناب، پرگویی، روده درازی، دراز نویسی سایر معانی: دراز نویسی، اطناب، پرگویی، روده درازی [حقوق] اطناب یا درج مطالب زائد (در لایحه یا سند)
گزاف گویی، پرگویی، دراز نویسی، اطناب گویی سایر معانی: اطناب گویی، دراز نویسی، پرگویی، گزافگویی
پر لفظی، لفاظی