(در نویسندگی و دادن مراجع -لاتین) در جای مذکور، در مرجع گفته شده، در جای نامبرده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نادر) خودرو، خودرو، گردونه خودرو
لوکوموتیو، حرکت دهنده، وابسته به تحرک، محرک، متحرک سایر معانی: (فیزیک - وابسته به دستگاهی که با نیروی خود حرکت می کند) خودرو، خود جنب، خود جنبا، وابسته به جاپویی یاحرکت از جایی به جای دیگر، ...
ابتلاء اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، جنبده، نقص تحرک، متحرک سایر معانی: (وسیله ی نقلیه یا سازواره یا جاندار و غیره) خود جنب، خود جنبا، جنبنده، دارا ...
طب بی نظمی در حرکت دست و پا که از سفلیس ر میدهد
گون سمی سایر معانی: (گیاه شناسی) گون زهرین (گیاهان چند سال زی از جنس های astragalus و oxytropis از خانواده ی pea - بومی آمریکای شمالی که دام ها در اثر خوردن آن مسموم می شوند)
لوکوموتیو سرد [حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که به هر دلیل از نیروی کِشندۀ آن نمیتوان استفاده کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
[حقوق] در محل (معین یا صحیح)، به جای، در مقام
(لاتین - به ویژه در امور آموزشی) به جای والدین، با حق پدری (و مادری) [حقوق] در مقام ولی یا قیم
(لاتین) در جای خود، در محل متعلق به خود
لوکوموتیو تنظیم [حملونقل ریلی] لوکوموتیوی برای سر هم کردن یا جداسازی واگنهای قطار در تنظیمگاه