راهنما، مفتاح، نطق اصلی کردن سایر معانی: مطلب اصلی، موضوع عمده، لب مطلب، پژنگ باره، پژنگه، زمینه ی اصلی چیزی بودن، پژنگه بودن، جستار عمده بودن، (موسیقی) نت پایه، معرف مایه، مایه نما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه اتکاء، تکیهگاه اصلی، وابستگی عمده سایر معانی: نگه دار اصلی، حامی اصلی، پشتیبان عمده، تکیه گاه، پشت و پناه، (کشتی) نگاهدارنده ی دکل اصلی، شاه دکل بند، دریا نوردی مهار اصلی که از نوک شاه ...