زیرک، فریبنده، مکار، پر تزویر، پر حیله سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، حیله گر، محیل، رند، پر مکر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوان، دارای نیروی شباب سایر معانی: وابسته به جوانان و جوانی، جوانی، پرطراوت، برومند، شاداب، برنا، طراوت، شادابی، شوق و ذوق، (زمین شناسی - کوه و غیره) نافرسوده، تیز ستیغ، (رود و غیره) کاوا، ک ...
دو یا چند بار الکتریکی با علامتهای غیریکسان [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
بازهای در نظریۀ نسبیت خاص که در آن مجذور بازۀ فضا ـ زمان بزرگتر از صفر میشود [فیزیک]
تابعی که بهجای لگاریتم درستنمایی معمولی، در مواردی به کار میرود که در آن امکان در نظر گرفتن فرض توزیعی مشخص برای مشاهدات وجود نداشته باشد |||متـ . محتملنمایی ک ...
نقطهای از پیوستار فضا ـ زمان که در هیچ چارچوبی با سرعتی کمتر از سرعت نور نمیتوان به آن رسید [فیزیک]
نقطهای از پیوستار فضا ـ زمان که تنها با سرعت نور میتوان به آن رسید [فیزیک]
سطحی سهبُعدی در پیوستار فضا ـ زمان که هیچ رویدادی در آن نسبت به رویداد دیگر در این سطح گذشته یا آینده محسوب نشود [فیزیک]