فریبنده، گول زن، گول زننده، اغوا کننده، گمراه سازنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز سایر معانی: وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک
(با: for یا after و غیره) چشم چرانی کردن، شهوت پرستی کردن، چشم چرانی
شهوانی، شهوت پرست سایر معانی: شهوت ران، چشم چران، هرزه، کامجو، شهوت پرستانه
بی قاعده، بیقید در امور جنسی سایر معانی: قاتی پاتی، درهم و برهم، درهم آمیخته، بی بند وبار (به ویژه در امور جنسی)، بی عفت، بی ناموس [کامپیوتر] حالت بی قاعده - حالتی که در آن یک کامپیوتر تمام ...
هرزه، خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی سایر معانی: شهوت انگیز، شهوتی، شهوانی، حشری، هیز
زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بیادب سایر معانی: (اسکاتلند)، بی ادب، عامی، حشری، شهوتی، برانگیخته (از نظر جنسی)
عیاش، بازیگوش، حرف نشنو، عیاش، سر بهوا، جسور، گستاخ، سرکش، بی ترتیب کردن، افراط کردن، گستاخ شدن، شرور شدن، شهوترانی کردن سایر معانی: (در اصل) بی انضباط، شیطان، کنترل ناپذیر، مهارنکردنی، تخس، ...