نامه رسمی پادشاه که در آن کسی برای اسقفی گماشته شده است
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] نیابت قضایی
(حقوق) حکم وصایت، حکم قیمومیت ماترک، حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت، خطاب به وصی دائر به اشتغال بامروصایت، حکم وصایت
[ریاضیات] شمارها به حروف عربی
حروف جداودرشت
(امریکا - عامیانه) 1- (بازی یا کار و غیره) خاتمه دادن، ول کردن، متوقف کردن 2- ترک دوستی (یا همکاری و غیره) کردن، (رادیو و تلویزیون) حروف (و گاهی شماره هایی) که ایستگاه فرستنده را مشخص می کند ...
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Th,Pb)1-xAl3(PO4,SiO4)2(OH)6 (?)
حروف زبانی یا ذولقی
غرق نامه، کاغذ پیچ
حروفی که در کتابهای خطی سده های 8میلادی بکارمیبردند، بحروف درشت
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
فراگیری، اطلاع، معرفت، فضیلت، عرفان، دانش، یادگیری، فضل وکمال سایر معانی: آموزش، علم [برق و الکترونیک] فراگرفتن