دهانه، قید، مهار، افسار، پالهنگ، عنان، رام کردن، جلوگیری کردن از، کنترل کردن سایر معانی: مهار کردن (اسب)، لگام کردن، لجام زدن، هر چیزی که مهار کند، تحت اختیار داشتن یا گرفتن، (به نشان اعتراض ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شونده، ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق سایر معانی: بازدار، پیشگیر، انصراف انگیز، سلاح (یا چیز) بازدار یا انصراف انگیز [عمران و معماری] بازدارنده [حقوق] بازدارنده، مانع ...
حدود، وسعت، افسار، کمند، افسار کردن سایر معانی: پالهنگ، مهار، مهار کردن، بستن (با افسار)، (استعداد یا قابلیت فردی و غیره) حد، ظرفیت
سه تایی، سه نفری، سه نفر خواننده سایر معانی: (انسان یا چیز) گروه سه گانه، سه تا، سه نفر، دسته ی سه نفری، قطعه موسیقی مخصوص نواختن یاخواندن سه نفر
انتقام، انتقام گرفتن، اشکار کردن سایر معانی: (دق دل و غیره) خالی کردن، درآوردن، (انتقام و غیره) گرفتن، بروز دادن، کینه یا خشم خود را اشکار کردن