tether
معنی
حدود، وسعت، افسار، کمند، افسار کردن
سایر معانی: پالهنگ، مهار، مهار کردن، بستن (با افسار)، (استعداد یا قابلیت فردی و غیره) حد، ظرفیت
سایر معانی: پالهنگ، مهار، مهار کردن، بستن (با افسار)، (استعداد یا قابلیت فردی و غیره) حد، ظرفیت
دیکشنری
تنگ
اسم
tether, bridle, halter, harness, rein, headstallافسار
lasso, snare, tether, noose, lariat, snarlکمند
limit, range, periphery, precinct, ambit, tetherحدود
extent, gamut, vastness, scope, expanse, tetherوسعت
فعل
halter, rein, tackle, tether, picketافسار کردن
ترجمه آنلاین
متصل کردن