لاغری، خشکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی سایر معانی: پرهیزکاری، پارسایی، عصمت، تجرد، پرهیز از مقاربت جنسی (به خاطر ملاحظات مذهبی)
چرکی، سیاهی
الودگی، کثافت، نا پاکی، چرک سایر معانی: نجس بودن، ناخالصی، ناسرگی [شیمی] ناخالصی، ناسرگی [عمران و معماری] ناخالصی [برق و الکترونیک] ناخالصی [نساجی] ناخالصی - چرکی - ناصافی - آلودگی [ریاضیات] ...
الودگی، کثافت، لوی، نا پاکی سایر معانی: لوک [عمران و معماری] آلودگی [زمین شناسی] آلودگی [بهداشت] آلودگی [خاک شناسی] آلودگی [آب و خاک] آلودگی
خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی سایر معانی: نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا ...
کمی، تنگی
کمی، کمیاب