کاریکاتور، ادمک، کاریکاتور ساختن سایر معانی: کاریکاتور (تقلید غلو آمیز شکل یا سبک نگارش و غیره)، کاریکاتور درست کردن، کاریکاتور کشیدن، هنر کاریکاتور سازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن سایر معانی: (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن
خندیدن سایر معانی: 1- خندیدن به، مورد خنده و تمسخر قرار دادن، به ریش کسی خندیدن، مورد استهزا قرار دادن، 2- توجه نکردن به، نشنیده گرفتن، گوش نکردن
مسخره کردن، دست انداختن، مچل کردن، منتر کردن
زنندگى، تندى
سرزنش، طعنه، سرزنش کردن سایر معانی: به رخ کشی، مچل سازی، سرکوب، عیب نمایی، (انگلیس - عامیانه) آدم احمق و قابل تحقیر، چلغوز، جوالق، هیجان، عصبی بودن، دستپاچگی، عیوب یا اشتباهات کسی را یاداور ...