debunk
معنی
کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن
سایر معانی: (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن
سایر معانی: (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن
دیکشنری
دفع کردن
فعل
debunk, belittle, abase, downgradeکم ارزش کردن
debunkکسی را اگاه و هدایت کردن
ترجمه آنلاین
پاک کردن
مترادف
cut down to size ، deflate ، demystify ، discover ، disparage ، expose ، lampoon ، mock ، puncture ، show up ، uncloak ، unmask ، unshroud