لاک [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادۀ پوششی شفاف و بیرنگ و گاه رنگی که براثر تبخیر حلاّل و یا واکنش شیمیایی خشک میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
لاک الکل، رنگ لاکی، لاک الکل زدن سایر معانی: (از ریشه ی فارسی)، لاک و الکل، جلا (lacquer enamel هم می گویند)، لاک چینی (انگم که از برخی درختان بومی چین و ژاپن به دست می آید به ویژه از درختی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] شابلون روتاری لاکی
معمارى : لاک
لاک مفرغنما [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] لاک شفافی که برای حفظ درخشندگی و تقویت رنگ بر سطوح فلزی درخشان زده میشود|||متـ . لاک برنزنما ...
[نساجی] لاک شفاف - لاک بی رنگ
لاک مات [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] لاکی که پس از خشک شدن ظاهری سابخورده پیدا میکند
لاک مات [مهندسی شیمی] لاکی که پس از خشک شدن ظاهری سابخورده پیدا میکند
لاک طلایی [شیمی] لاکی که در صورت زدن آن بر برگچههای آلومینیمی، جلوهای طلاگون به آنها میدهد
لاکالکل [شیمی] لاکی که از حل کردن رزینها در الکل صنعتی به دست میآید
مینا، لعاب، مینایی، مینا ساختن، میناکاری کردن، لعاب دادن سایر معانی: لعاب (که به سفال و فلز و غیره می دهند)، لاب، لایه آب، لیزابه، لعابدار کردن، مینادار کردن، لعاب زدن به، با رنگ های گوناگون ...
جلا، صیقل، لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، جلا دادن، صیقلی کردن سایر معانی: (مجازی) جلا، براقی، لاک و الکل زدن، روغن جلا زدن، صیقل دادن، برق انداختن، ...