varnish
معنی
جلا، صیقل، لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، جلا دادن، صیقلی کردن
سایر معانی: (مجازی) جلا، براقی، لاک و الکل زدن، روغن جلا زدن، صیقل دادن، برق انداختن، براق کردن، عیب پوشی کردن، ظاهرسازی کردن، (با تزیین) پنهان کردن، (انگلیس) لاک (ناخن) (امریکا: nail polish)، روغن جلا (oil varnish هم می گویند)، لاک و الکل (spirit varnish هم می گویند)، تزیین کردن، آراستن
[عمران و معماری] جلا - ورنی - روغن جلا
[مهندسی گاز] جلا، رنگروغن
[زمین شناسی] جلا- روغن جلا-ورنی-رنگ امیزی نهایی
[پلیمر] لعاب
سایر معانی: (مجازی) جلا، براقی، لاک و الکل زدن، روغن جلا زدن، صیقل دادن، برق انداختن، براق کردن، عیب پوشی کردن، ظاهرسازی کردن، (با تزیین) پنهان کردن، (انگلیس) لاک (ناخن) (امریکا: nail polish)، روغن جلا (oil varnish هم می گویند)، لاک و الکل (spirit varnish هم می گویند)، تزیین کردن، آراستن
[عمران و معماری] جلا - ورنی - روغن جلا
[مهندسی گاز] جلا، رنگروغن
[زمین شناسی] جلا- روغن جلا-ورنی-رنگ امیزی نهایی
[پلیمر] لعاب
دیکشنری
لاک الکل
اسم
lacquer, varnish, lacلاک الکل
satin, polish, varnish, gloss, burnish, japanجلا
polishing, polish, burnish, varnishصیقل
فعل
varnishلاک الکل زدن به
varnishجلا زدن به
polish, burnish, furbish, japan, surface, varnishجلا دادن
varnishلعاب زدن به
varnishدارای ظاهرخوب کردن
scour, glass, sleek, sleeken, urbanize, varnishصیقلی کردن
ترجمه آنلاین
لاک زدن
مترادف
adorn ، coat ، cover ، decorate ، enamel ، finish ، gild ، glaze ، gloss ، japan ، lacquer ، luster ، paint ، polish ، shellac ، surface ، veneer ، wash ، wax